13 آذر 1398 - 11:40
دکتر رجبی دوانی در گفتگو با «رهنما» تشریح کرد؛

روش پیامبر (ص) و امیرالمؤمنین (ع) در مقابله با ناامنی جامعه

وقوع اتفاقات پیش‌بینی‌نشده و ناگهانی، در هر جامعه‌ای قابل تصور است. مسئله وقتی سخت و پیچیده می‌شود که عده‌ای از این فرصت استفاده کرده و با ایجاد بلوا و آشوب، امنیت جان و مال و روان مردم را به خطر بیندازند. حالا سؤال این است که سیره عملی پیامبر اسلام (ص) و معصومین (ع) در هنگام مواجهه با این ناامنی‌های روانی و اجتماعی چگونه بوده و با این افراد چطور رفتار می‌کردند؟ دکتر محمدحسین رجبی دوانی استاد برجسته تاریخ اسلام، در گفتگوی اختصاصی با هفته‌نامه «تبیین» دراین‌باره توضیح داده و نمونه‌های جالبی را ذکر کرده است.
نویسنده :
نسیم اسدپور
کد خبر : 4544

پایگاه رهنما :

وقوع اتفاقات پیش‌بینی‌نشده و ناگهانی، در هر جامعه‌ای قابل تصور است. مسئله وقتی سخت و پیچیده می‌شود که عده‌ای از این فرصت استفاده کرده و با ایجاد بلوا و آشوب، امنیت جان و مال و روان مردم را به خطر بیندازند. حالا سؤال این است که سیره عملی پیامبر اسلام (ص) و معصومین (ع) در هنگام مواجهه با این ناامنی‌های روانی و اجتماعی چگونه بوده و با این افراد چطور رفتار می‌کردند؟ دکتر محمدحسین رجبی دوانی استاد برجسته تاریخ اسلام، در گفتگوی اختصاصی با هفته‌نامه «تبیین» دراین‌باره توضیح داده و نمونه‌های جالبی را ذکر کرده است.
آقای دکتر، ائمه ما همواره مظهر رأفت و مهربانی بوده‌اند، آیا مواردی هم بوده که در مقام اداره جامعه اسلامی، افرادی از نظر آن‌ها قابل‌بخشش نبوده باشند و این بزرگواران سخت برخورد کرده باشند؟
با بررسی سیره پیغمبر اکرم (ص) شاهد هستیم که آن حضرت در برابر مخالفان و کسانی که با اسلام و دولت اسلامی به معارضه برخاسته بودند، در عین اینکه او که رحمة‌للعالمین بوده است، اما نسبت به کسانی که امنیت روانی و روحی جامعه یا امنیت فیزیکی مردم و جامعه اسلامی را به خطر می‌انداختند، به شدیدترین وجه مقابله می‌کرد و همین مقابله سخت رسول خدا (ص)، خودش عین رحمت و لطف برای جامعه بوده است. چرا که اگر در برابر برهم‌زنندگان امنیت روحی و روانی و امنیت جان، مال و ناموس مردم کوتاهی صورت بگیرد، آن جامعه هرگز روی آسایش را نخواهد دید و متزلزل خواهد شد.
درحالی‌که پیغمبر بزرگوار ما جنایتکاران جنگی مانند ابوسفیان و حتی قاتل عمویش حضرت حمزه (ع) را که فردی به نام «وحشی» بود، با تظاهر آن‌ها به اسلام بخشید و سوابق سیاه آن‌ها را نادیده گرفت، ولی حاضر نشد کسانی که امنیت جامعه را، چه از نظر مادی و چه از نظر معنوی، مورد هجمه قرار داده بودند و متزلزل کرده بودند، درباره این‌ها کوتاه بیاید. به عنوان نمونه، فردی یهودی به نام «کعب بن اشرف» که با اسلام دشمن بود، وقتی مسلمانان در جنگ بدر پیروز شدند و قریش شکست سختی خورد، او از مدینه به مکه رفت و به مشرکان قریش تسلیت داد و در اشعاری به اسلام و مسلمانان اهانت کرد. این اشعار وقتی به مدینه رسید، «حسان بن ثابت» شاعر پیغمبر و خانم مسلمانی اشعار او را پاسخ دادند. در آن زمان شعر بزرگ‌ترین رسانه حساب می‌شد. وقتی این فرد دید یک خانم مسلمانی پاسخ اشعار او را داده، مجدداً شعری سرود که به نوامیس مسلمانان جسارت و اهانت‌ها کرده بود و شعر او به مدینه انعکاس یافت، به‌شدت از نظر روانی جامعه را تحت تاثیر منفی قرار داد. اینجا پیغمبر خدا (ص) این جنایتکار را که یک «جنایتکار فرهنگی» بود و از راه فرهنگی وارد شده بود، محکوم به اعدام کرد و او که با خیال راحت به قلعه مستحکم یهودیان در اطراف مدینه آمده بود و تصور نمی‌کرد دست پیغمبر و مسلمانان به او برسد، پیامبر بزرگوار ما حتی شده جان ۵ نفر از مسلمانان به خطر بیفتد، برای اجرای حکم خدا یعنی اعدام این فرد خبیث و شروری که امنیت روانی جامعه را به خطر انداخته بود، مأمور کرد و آن‌ها هم به طرز بسیار پیچیده و جالبی این جنایتکار را به هلاکت می‌رسانند و شر او را از سر جامعه اسلامی کم می‌کنند.
موارد دیگری هم از این دست در سیره اهل بیت (ع) سراغ داریم؟
بله، در ارتباط با برهم زنندگان امنیت مادی و به هم خوردن نظم جامعه شاهد هستیم که شدیدترین برخورد را رسول خدا در ارتباط با ۸ نفر از قبیله‌ای به نام بنی ارینه صورت می‌دهند که این‌ها به مدینه آمده بودند و به پیامبر بزرگوار اسلام عرضه داشتند که می‌خواهند مسلمان شوند و پیغمبر هم استقبال کرد و برخی از احکام اسلام را به این‌ها آموخت. در تاریخ داریم که آب و هوای مدینه به این‌ها نساخت، بیمار شدند. حضرت بیرون مدینه یک منطقه خوش آب و هوایی را داشتند که شتران زکات و برخی از اموال مسلمین در آنجا نگهداری می‌شد و افرادی از سوی پیامبر (ص) در آنجا مستقر بودند و مدیریت این اموال را در دست داشتند. حضرت این‌ها را به آنجا فرستاد و به نماینده خود در آن منطقه فرمود: از این‌ها مراقبت و پرستاری کنند تا حال آن‌ها بهبود یابد. همین کار انجام شد و این‌ها با پذیرایی نماینده رسول خدا حالشان خوب شد، ولی خیانت کردند و معلوم شد که ظاهر قضیه اسلام آورده بودند، درحالی‌که در صدد ضربه زدن به اسلام بودند و همین‌که حال آن‌ها خوب شد میزبانان خود را موردحمله قرار دادند و حتی نماینده پیغمبر را کشتند و پیش از آن‌که او را به قتل برسانند با فروکردن خار در چشم این فرد، او را کور کردند و اموال مسلمانان و دولت اسلام را در آنجا غارت کردند، شترانی را برداشتند و فرار کردند؛ به تصور اینکه دست رسول خدا به آن‌ها نخواهد رسید.
اما پیغمبر اسلام (ص) ۰۲ نفر را به فرماندهی ابن جابر فهری به تعقیب آن افراد فرستاد و او هم با مهارت‌هایی که داشت در موقعیتی به دام انداخت که این‌ها با خیال آسوده در منطقه‌ای فرود آمده بودند و یکی از شتران را کشته و مشغول غذا خوردن بودند که هر ۸ نفر را دستگیر کرد و نزد رسول خدا آورد. پیغمبر بزرگوار اسلام این‌ها را که به محاربه با خدا و رسول او برخاسته بودند، به این صورت مجازات کرد؛ دستور داد در چشمان این‌ها خار فرو کردند، همان‌طور که آن‌ها نسبت به یک یا چند نفر از مسلمانان چنین جنایتی کرده بودند، چشمان آن‌ها را کور کردند و دست و پای آن‌ها را بریدند و آن‌ها را اعدام کردند. یک چنین برخورد قاطع و محکم و سختی باعث شد که دیگر هیچ شروری و افراد مخالف دولت اسلام به خود جرئت ندهند که از این طریق بخواهد امنیت جامعه را بهم بزند و با ایجاد رعب و وحشت و جنایت و غارت، بخواهد به اهدافش دست یابد؛ لذا در طول دوره رسالت حضرت در مدینه و تشکیل دولت اسلام ما مشاهده نمی‌کنیم این موارد اتفاق افتد.
امیرالمؤمنین (ع) در مواجهه با فتنه‌ها و آشوب‌ها چگونه عمل می‌کردند؟
در زمان خلافت امام علی (ع) هم جالب‌ترین برخورد با برهم‌زنندگان امنیت و توطئه فتنه‌گران برای ایجاد آشوب در قلمرو امیرالمؤمنین (ع)، در بصره اتفاق افتاد، جایی که عوامل معاویه از ورای مرز‌های قلمروی حضرت وارد بصره شده بودند و با افرادی که مخالف امیرالمؤمنین بودند، ارتباط برقرار کردند و یک فتنه‌ای را در بصره کلید زدند. فتنه‌گران موفق شدند عده‌ای را به خود جذب کنند و بصره را آماج ناامنی کردند، حتی فتنه‌گران و آشوبگران مقر حکومتی و دارالحکومه بصره را محاصره کردند.
فرمانروای بصره که در این موقع «زیاد بن ابیه» بود، مقاومت کرد و از حضرت کمک خواست. امیرالمؤمنین از کوفه گروهی از نیرو‌های نظامی را فرستاد که به فرماندهی یکی از سرداران به نام جاریة بن قدامه سعدی بود و این‌ها به بصره آمدند و با فتنه‌گران و آشوبگران درگیر شدند و آن‌ها را در هم شکستند. آشوبگران به قلعه‌ای پناه بردند، جاریه به این‌ها مهلت داد که باید در این زمان خود را تسلیم کنید وگرنه به شدیدترین وجه با شما برخورد خواهد شد. آن‌ها حاضر نشدند در زمان مقرر از قلعه بیرون بیایند و تسلیم شوند؛ لذا جاریه فرمان داد قلعه را به آتش کشیدند و تمام آشوبگران از جمله «عبدالله بن عامر حضرمی» که از بستگان خلیفه پیشین و سرکرده فتنه‌گران بود که در اینجا این آشوب را مدیریت می‌کرد، همه را سوزاندند و نابود کردند و بر این کار آن‌ها هم امیرالمؤمنین (ع) صحه گذاشتند و تأیید کردند.

ارسال نظرات